

نهضت اصلاح دینی، موتور محرّکه تلاش اقتصادی
در همین دوران است که نهضت اصلاح دینی در اروپا به راه میافتد و در اعتراض به آموزههای مسیحیّت کاتولیک و آباء کلیسا، کلیساهای اصلاحطلب، مردم را به تجارت و تولید و راهاندازی صنعت و دوری از بیکاری و بطالت فرامیخوانند، به صورتی که آنان ادعا میکنند که هر چه تعصّب دینی بیشتر باشد، توجه شخص با ایمان به موارد زیر بیشتر خواهد بود:۴۳
۱ـ فعالیّت اقتصادی: فعّالیت اقتصادی که در زمانی خطری برای روح تلقی میشد به عنوان یک وظیفه دینی مورد نظر قرار میگیرد و در « الهیّات کالوینیستی » ، قداستی اعجاب انگیز مییابد و کار، یک « وسیله اقتصادی » و یک « وسیله امرار معاش » محسوب نمیشود بلکه هدفی معنوی به حساب می آید.۴۴
۲ـ ثروتجویی: میان « تقوی » و « ثروتجویی » نه تنها تضادی وجود ندارد، بلکه ثروتجویی که در مسیحیت کاتولیک، « دشمن دین » محسوب میشد، در افکار پروتستانی به عنوان « متّحد دین» محسوب میگردد۴۵. زیرا ثروتجویی، موجب میشود که فرد در راه کسب ثروت به فضائلی ، از قبیل: پشتکار، امساک، هوشیاری و دوراندیشی، متّصف گردیده و تحصیل این فضائل را بر خود واجب بداند و گسترش چنین فضائلی قابل اعتمادترین جوا ز برای ورود به مرحله رفاه اقتصادی میباشد۴۶.
۳ـ انجام وظایف دنیوی: « مارتین لوتر» رهبر فکری فرقه پروتستانتیزم، نه تنها زندگی راهبانه را به عنوان یکی از وسائل جلب رضایت خداوند، بیارزش میدانست، بلکه آن را « نفی وظیفه دنیوی » و « نتیجه خودخواهی و کنارهگیری از تعهدات دنیوی یک فرد با ایمان مسیحی » تلقی مینمود و این باعث شد که برای طرفداران او انجام « وظایف دنیوی » و « تلاش گسترده برای کسب ثروت »، در هر موقعیتی تنها شیوه دینداری مقبول خدا از انسان و تنها خواسته خدا از انسان، تلقی گردد. ۴۷
این جریان یکی از مهمترین نتایج دوران اصلاح مذهبی متأثر از آموزه های مارتین لوتر بوده است.
۴ـ لزوم رجوع همه مردم به کتاب مقدس: مارتین لوتر به « اختصاص تفسیر » و « اختصاص برداشت » ازکتاب مقدس به کشیشان که توسط کلیسای کاتولیک مطرح شده بود و جلوگیری از مطالعه آن توسط سایر مردم، اعتراض میکند و ضمن تأکید بر لزوم « مرجعیّت کتاب مقدّس »، بر ترجمه و در دسترس عامه قرار گرفتن آن، به ایده « همه کشیشی » و « همه اجتهادی» مؤمنان مسیحی و مورد قبول بودن « برداشتهای مختلف » از کتاب مقدس توسط تمام مسیحیان تأکید میورزد و« اختصاص برداشت از کتاب مقدّس به کلیسا » و « مرجعیّت کلیسا» و « لزوم واسطگی مطلق کلیسا میان انسان وخدا » را نفی مینماید و به جای « اوراد » و « اذکار » و « تشریفات دینی »، « موعظه » را جایگزین مینماید.
این جریان فکری معترضانه، به « تکثّر فکر دینی در مسیحیّت پروتستانی » و « فردگرایی افراطی مسیحیّت پروتستانی » ، منجر میگردد.
۵ ـ اعتراض به استفاده از « عقل ارسطویی » در درک دین و توجه به « عقل معاش »: در اعتراض به « الهیّات اسکولاستیکی » که طی دو قرن تلاش نتوانست میان « عقل ارسطویی » و « ایمان محض مسیحیّت » آشتی برقرار کند و به چالشهای فرقهای منجر شد مارتین لوتر به فلسفه و منطق ارسطویی، به شدّت حمله نمود. ۴۸
مارتین لوتر و مذهب جدید التأسیس پروتستانتیزم او شدیداً به تعقّل و اصول تعقّل ارسطویی بیاعتنایی نمود و آن را در عرصه دین و ایمان کنار گذارد و به اصطلاح عقل را از بند ایمان (با مفهوم کلیسایی آن) رهانید، تا عقل بتواند خارج از هر گونه « تحمیل خارج از خود » به رشد خود، ادامه دهد.۴۹
پروتستانتیزم شدیداً به مقوله عقل (با مفهوم ارسطویی آن) و توجیه و تفسیر عقلانی الهیّات توسط آن، بدبین بود و « مارتین لوتر » آن را بزرگترین دشمن ایمان میدانست۵۰ و ارسطو را « ملعون » و « خودبین » و « مشرک » و « حیلهگر» مینامید و فیلسوفان اسکولاستیک را کسانی میدانست که میخواهند اصول مسیحیّت را با فلسفه ساخته انسانی با این اوصاف، سازش دهند و آنها را تقبیح مینمود.۵۱
مارتین لوتر بیان میداشت: پیروی از طبیعت و عقل، انسان را از خدا دور میکند و این چه گستاخی است که انسان میخواهد، « طبیعت فسادپذیر» و « عقل نابینا » را بر سخن مدوّن خدا مقدم بدارد.۵۲
علیرغم تهاجم مارتین لوتر به عقل ارسطویی او در بحث « تلاش حرفهای تکلیفی»۵ خود که انسان برای رستگاری باید به آن دست بزند به مبحث عقل ابزاری و عقل حسابگر که موجب ثروتاندوزی انسان میگردد و به اصطلاح به آن « عقل معاش » میگویند توجّه خاص نموده است. تعقّلی که مبنای تمدّن مادی اروپا در قرون اخیر شد۵۴.
مکتب پروتستانتیزم در حقیقت به شدّت آخرتگرا (در نظر) و غیرعقلانی ( مخالف عقل ارسطویی )H و بدگمان نسبت به انسان بود و نتوانست تفسیری صحیح در رابطه با مقولات متضاد در آموزه های مسیحیّت کاتولیک را ارائه نماید ولذا موجب تعمیق بیشتر شکاف میان این مقولات، یعنی میان (طبیعت و ماوراء طبیعت) و میان (انسان و خدا) و میان (عقل و ایمان)۵۵ شد. در این مکتب از « کار مولد » و « مصرف » و « بهرهمندی از نعم این جهانی »، تحریم مسیحیّت کاتولیک برداشته شد و رعایت انضباط سخت و منظم و مداوم و پیگیر « در تولید » ، آنهم از سر وظیفهشناسی از یک سو و نیز سلوک و ریاضتی صرفهجویانه « در مصرف » به منظور انباشت سرمایه از سوی دیگر، مورد تأکید قرار گرفت و هدف از این تلاش دنیوی نه تحصیل ثروت و نه حتّی برای بهبود زندگی شخصی و نجات همنوعان تهی دست خود، بلکه به قصد عمل به « تکالیف مقدّر الهی» بود و این عمل یک عبادت محسوب و نشانه برگزیدگی و رستگاری انسان شمرده میشد و مارتین لوتر، با پذیرش حرفه تکلیفی (تکلیف مقدّر الهی) برای فرد مؤمن مسیحی به عنوان یک وظیفه مقدّر (و نه اختیاری) جایگاه قابل قبولی برای فعّالیّت دنیایی در ذهنیّت آنها پدید آورد.۵۶
و به عبارت دیگر در این مکتب « هدف زندگی ، کسب ثروت است » و نه « کسب ثروت، برای زندگی است. »،که این دیدگاه از منظر عقل معاش نیز از غیرعقلانیترین دیدگاهها، میباشد.
دلائل گسترش علم و اندیشه در تمدّن جدید
همانگونه که بیان شد با آشنایی مسیحیان کاتولیک اروپا با ا ندیشهها و علوم مختلف، ابتدائاً از طریق تماس با مسلمین غرب اروپا ( یعنی تماس با مردم مسلمان اندلس و آشنایی با اندیشههای دانشمندان مسلمان و علوم مختلفه آنها که در اوج شکوفایی قرار داشت ) و سپس تماس با مسلمانان شرق اروپا، در طی جنگهای صلیبی، آغاز شد.
آباء کلیسا، با سرازیر شدن اندیشه متفکران مسلمان به سوی اروپا و آغاز تشکیک در تفکرات مسیحیت کلیسائی، برای دفاع از الهیّات خود و مبانی آن، به افکار بشری روی آوردند و با اقتباس از افکار ارسطوی یونانی که با ترجمه کتب عربی مجدداً با افکار او آشنا شده بود و با اقتباس ناقصی از بعض اندیشههای ابوعلی سینا و ابن رشد، مکتب اسکولاستیک را به وجود آوردند، اما جریان اندیشههای دانشمندان مسلمان و علوم مختلفی که بدان دست یافته بودند به سوی اروپا، کلیسا را با چالشهای عظیمی روبرو ساخت و رهبران کلیسا با تصمیمی غلط به تشکیل محکمه های تفتیش عقاید، دست زدند و با شکنجه و کشتار کسانی که در اصول اسکولاستیک ابراز شکّ و شبهه میکردند و یا افکار و عقاید و یافتههای علمی دیگری را مطرح مینمودند، مسیر تاریخ اروپا و بلکه جهان را تغییر دادند.
محکمههای تفتیش عقاید ابتدائاً در اطراف اندلس۵۷ و سپس در سایر نقاط اروپا به وجود آمد.
اعجابانگیز نخواهد بود که بدانیم گالیله تحت تأثیر یافتههای منجّمین مسلمان، نظریه مرکزیّت زمین را مطرح نمود و همین نظریه موجب محاکمه او در محکمه تفتیش عقاید گردید.
علّت حسّاسیت کلیسا در این رابطه، به این موضوع بازمیگشت که در نظریات ارسطو، زمین مرکز عالم بود و تشکیک در این مرکزیّت، در حقیقت، تشکیک در اصول اسکولاستیک، که اینک به جای مسیحیّت ابتدایی تقدّس یافته بود، محسوب میشد.
سرکوب ۴۰۰ ساله علم و خرد در اروپای مسیحی، همراه با سایر حوادثی که در حال اتّفاق بود موجب شد که جریان نیرومندی در اروپا شکل بگیرد که از دین بریده و از آباء کلیسا و ایدهها و عقاید آنها متنفر گشته و به ریاکاریها و ثروتاندوزیها و دنیاطلبیهای آنان پشت کرده و به حاکمیّت فکری آنها که اینک تحت تهاجم سخت افکار فلسفی و دینی و یافتههای علمی مسلمانان قرار گرفته بود، پشت بنماید.این جریان در حقیقت یک « جریان عکسالعملی » نسبت به اقدامات کلیسا در قرون وسطی در اروپا بود، نه یک جریان منطقی و زاده تفکر سالم انسانی و دور از حبّ وبغض.
شاید یکی از دلایل مقاومت کلیسا در برابر علم و اندیشه، غیر از مبانی فکری متضاد مسیحیّت کاتولیک با آن، این موضوع بود که علم و خرد را مقولهای اسلامی تعبیر و تفسیر میکرد و آن را مولود اصول آن میپنداشت و این مقاومت حتّی ابتدائاً در برابر اقتباس از اندیشههای ارسطو، که با ترجمه کتب مسلمین از زبان عربی به زبان لاتین با آن آشنا شده بودند نیز، ملاحظه میشو د.
جریان عکسالعملی نیرومند به وجود آمده در اروپا شدیداً تحت تأثیر علم و اندیشه قرار داشت و سرکوب علم و خرد و اندیشه، توسط آباء کلیسا و حکومتهای مطیع کلیسا، متأسفانه آنرا به عنوان مقولهای ضدّ دین و تحت تعقیب آن، مطرح نمود و موجب تقدّس شدید آن شد و به همین دلیل جریان ساینتیسم (پرستش علم و خرد گریزان از ارتباط و نظارت دینی ) در اواخر قرون وسطی به راه افتاد.
اما اینکه رشد علم در اروپا در قرون بعد صرفاً به دلیل همین موضوع بوده است، نمیتواند صحیح باشد.

موتور محرکه توسعه علم در اروپا
موتور محرکه توسعه « علم » و « مولود آن، تکنولوژی » در اروپا، باز شدن راههای تجاری دریایی به سوی شرق جهان و تداوم چند صد ساله آن و کشف قاره آمریکا بوده است.
مسائل زیر به عنوان علل تحوّل اروپا توسط بعض نظریهپردازان غربی مطرح شده است:
۱ـ تغییر و اصلاح اصول دین مسیحیّت و جهت دنیایی گرفتن آخرتگرایی مسیحیّت کاتولیک در مسیحیّت پروتستانی (نظریاتی که به نام ماکس وبر شهرت یافته و البته نظر او چنین نیست.)
۲ـ واقع شدن اروپا در غرب جهان قدیم و آغاز تجارت با شرق جهان (عامل جغرافیایی )
۳ـ بازگشت به تفکّرات انسانگرایانه یونانی و رنسانس (تجدید حیات ) تمدّن یونان، در پایان قرون وسطی.
۴ـ برتری نژادی و عوامل نژادی
در یک بررسی دقیقتر میتوان به این نکته پی برد که هیچکدام از موارد فوق به تنهایی عامل تحوّل اروپا نبوده است. بلکه بر مسائل زیر در این رابطه میتوان تکیه نمود:
۱ـ جنگهای صلیبی (۱۲۹۰-۱۰۹۵م) باب تجارت و تحرّک کشتیرانی در دریای مدیترانه را باز نمود و علّت آن بردن نیرو و تدارکات سربازان صلیبی در طی این جنگ۲۰۰ساله و سرازیر شدن بسیاری از مسیحیان از سراسر قاره اروپا به سوی بیتالمقدس از این طریق بوده است. اما آرامی دریای مدیترانه نوعی خاص از کشتیرانی را در این منطقه گسترش داد و این نوع کشتیرانی هیچگاه نتوانست از دریای مدیترانه پای بیرون بگذارد. علّت آن نیز نوع کشتیهای ساخته شده در این دریا بود. در ضمن این نوع کشتیرانی هیچگاه نیز نتوانست از دریای مدیترانه از طریق کانال سوئز به اقیانوس هند راه یابد و دلیل آن حاکمیّت مسلمانان بر سواحل جنوبی این دریا و بر کانال سوئز بود.
۲ـ باز شدن باب تجارت با غرب آفریقا و سپس سواحل سرزمینهای واقع در اقیانوس هند، باعث شد اسپانیا که دارای سواحل مشترک در دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس بود و سپس در دورانهای بعد پرتغال و هلند که دارای کشتیهای اقیانوسپیما بودند و توان گستردهتری از کشورهای حاشیه شمالی دریای مدیترانه داشتند از این تحوّل، سود جویند و استفاده از قطبنما در کشتیرانی آنان را راهی اعماق دور اقیانوس اطلس و چند دهه بعد اقیانوس هند نمود.
انگیزه این تحوّل دریایی، محاصره تقریبی اروپاییان در جنگهای صلیبی و محدود شدن و درمقاطعی از زمان، قطع راه ارتباطی و تجاری زمینی آنها با ملل مسلمان و ملل شرق جهان بوده است و شاید یکی از علل اینکه در اواخر قرون وسطی اروپا دچار مشکلات عدیدهای شد و نقاط مختلف آن بخصوص نقاط شمالی و مرکزی و غربی آن دچار عقبماندگی شدید در زمینه های مختلف، شده بود، همین موضوع بوده است.
گسترش قدرت نظامی اروپائیان با اختراع توپخانه و ترکیب آن با ناوگان نیرومند کشتیرانی اقیانوسپیما، به آنان قدرت غارت بسیاری از سواحل آفریقا و اقیانوس هند را داد، اما هیچگاه تجارت به عنوان راه اصلی کسب ثروت، فراموش نگردید. زیرا مقاومت ملل ساکن در این سواحل، هزینه غارت را سنگین مینمود. و در عمل آنچه ثروت را به سوی اروپا سرازیر نمود، تجارت دریایی در بازار بیانتهای سواحل غربی آفریقا در اقیانوس اطلس و سواحل شرقی آفریقا و سواحل جنوبی آسیا در اقیانوس هند بود و این در تاریخ جوامع مختلف در جهان بینظیر بود.
جستجو جهت یافتن راههای نزدیکتر به سرزمین ثروتمند هندوستان وکسب منافع بیشتر و بی دردسر موجب شد دریانوردی به نام « کریستف کلمب » با استفاده از یک فرضیه علمی (یعنی کروی بودن زمین) به فکر دور زدن زمین و رسیدن به هند بیفتد و نهایتاً سر از قاره آمریکا درآورد و هیچگاه نیز خود متوجه این موضوع نشد، به صورتی که مردم سرخپوست آنجا را هندی ( Indian ) نامید.
به عبارت دیگر جستجوی راههای سودجویی بیشتر، یک نظریه علمی را اثبات نمود و اثبات این نظریه و رسیدن به قاره آمریکا، سیل ثروت انبوه آن قاره را به سوی قاره اروپا سرازیر نمود.
با توجه به مسائل فوق میتوان بیان داشت، تمام وقایع مهم مطرح شده در زیر به مرور زمان به علّت همین تجارت دیرپای دریایی با شرق جهان، به وجود آمده است:
۱ـ در اروپای غربی، « سازمان سرمایهداری عقلانی*[۱] کار آزاد » به وجود آمد که در هیچ جامعهای در گذشته وجود نداشت و در آن:
الف: محل تجارت از محل سکونت فاصلهای طولانی داشت.
ب: حسابداری علمی بر کار تجاری حاکم شد. و علت آن گستردگی کار و نیاز شدید به دقت و حساب و کتاب در این امر بود.
ج: مالکیت حقوقی بنگاهها از مالکیت خصوصی جدا شد و بنگاههایی با مالکیت سهامی عام به وجود آمد.
د: سازمان سرمایهداری عقلانی صنایع کارگاهی، متکی به بازار کار آزاد که در آن از کارگران روزمزد به صورت گسترده استفاده میشد، به وجود آمد تا حجم عظیم کالای مورد نیاز این بازارها را تأمین نماید و این در حالی بود که صاحبان سرمایه نیز از کارفرمایان در حال جدا شدن بودند.
۲ـ اسناد بهادار قابل معامله برای تأمین مالی این تجارت عظیم به وجود آمد.
۳ـ سفتهبازی عقلانی و جستجوی سود حداکثر از این طریق مورد توجه قرار گرفت.
۴ـ بورژوا و نظام بورژوازی به وجود آمد که با سازمان عقلانی کار آزاد، ارتباط تنگاتنگی داشت و این جریان برای اوّلین بار در غرب اروپا که تجارت دریایی با شرایط فوق صرفاً در آنجا شکل گرفت، به وجود آمد.
۵ ـ شهرها در اروپای غربی با آغاز مهاجرت روستائیان و به کار گرفته شدن نیروی کار ارزان آنها در بنگاههای فوقالذکر که به تولید کالا برای بازارهای عظیم شرق مشغول بودند، با سرعت گسترش یافت.
۶ ـ نظام بورژوازی با کشف نقش عظیم علوم مختلف، در سودجویی حداکثر خود، به تشویق و گسترش و به کار گرفتن آن در تولید کالا و کشف راههای جدید سودجویی پرداخت و به همین دلیل بر پیشرفتهای علمی بخصوص علوم مبتنی بر ریاضیات و آزمایشهای دقیق و علوم عقلانی (به مفهوم منتج به حداکثر سود) متّکی شد.
۷ـ پیشرفت علوم فوقالذکر در ۵ قرن اخیر و نیز فنون متّکی بر آنها سخت تحت تأثیر انگیزههای سودجویی نظام بورژوازی و سپس سودجویی نظام سرمایهداری بوده است. به وجود آمدن و پیشرفت و گسترش این دو نظام با ایجاد و گسترش سازمانهای تحقیقاتی و پیشرفت علوم مختلف از جمله علوم تجربی رابطهای تنگاتنگ و متقابل دارند.
۸ ـ به طور یقین میتوان به این نکته رسید که علم حسابداری در نظام سرمایهداری اروپای غربی، مورد توجه قرار گرفت و رشد یافت و به علم حسابداری جدید و دفترداری علمی منجر شد.
۹ـ نظام بورژوازی و نظام سرمایهداری نه فقط به ابزار فنّی، بلکه به نظام حقوقی و مقررات اجرایی قابل اندازهگیری نیازمند بود و بدون آنها رشد فعّالیتهای عقلانی (جستجوی حداکثر سود) امکانپذیر نبود و به همین دلیل « نظام حقوقی » که « حامی قانونی فعالیت اقتصادی » بود و علم « مدیریت مناسب » برای بنگاههای تولیدی فوقالذکر که باید کالای خود را در دهها هزار کیلومتر دورتر از محل تولید عرضه میکردند و به محاسبات دقیق لازم برای این کار باید مجهز میبودند و « تفکّرات جدید مدیریتی » در رابطه با تشکیل « دولتهای حامی وخدمتگزار » فعّالان این دو نظام و « مجموعه قوانین » لازم و تسهیل کننده برای چنین فعّالیت گستردهای، در اروپا به وجود آمدند.
۱۰ـ در همین زمان است که پروتستانتیزم مفهوم بورژوازیپارسا۵۹ به عبارت دیگر بورژوازییی که تجارت را تکلیفی از جانب خدا برای برگزیدگان میداند را مطرح و زمینه فکری و عقیدتی افراد پیرو خود برای انطباق با این زندگی عقلانی*[۲] را به وجود می آورد.
به اصطلاح اخلاق این مذهب پیروان خود را به کسب درآمد بیشتر، همراه با پرهیز اکید از تمام لذایذ زودگذر زندگی و بالاتر از همه، اجتناب کامل از روحیه خوشگذرانی۶۰ توصیه میکند.
ساینتیسم و گسترش علوم تجربی
گسترش ساینتیسم در اواخر قرون وسطی در اروپا بیشک به آشنایی اروپائیان با دانشمندان اسلامی در رشتههای مختلف و سپس شروع تفتیش عقاید کلیسایی و سرکوب غیرمنطقی و بناحق آنان بازمیگردد. مسیحیّت اسکولاستیک با تأکید بر عقل ارسطویی برای اثبات ایمان و سرکوب هر نوع تفکر جدید، موجبات تنفر از منطق و تعقّل ارسطویی را نیز فراهم آورد و با آغاز رنسانس، به همین دلیل توجه ویژهای به علوم تجربی و کشف و شناسایی تجربی پدیدهها آغاز شد.
این موضوع را نیز نمیتوان از نظر دور داشت که این علوم هنوز متولد نشده در دامان بورژواهای حریص که از راه اقیانوس اطلس به اقیانوس هند وارد شده بودند سقوط نمود و وسیله برآورده شدن منافع و ثروتاندوزی بینهایت آنان گردید.
انجمنهای علمی دوران رنسانس در شهرهای مختلف اروپای غربی به تحقیق و گفتگو پیرامون علوم مختلف بخصوص نجوم*[۳] و ریاضیات*[۴] میپرداختند و توسط صاحبان عمده سرمایههای تجاری (بخصوص پادشاهان و اشراف و شاهزادگان) این سرزمینها تأمین مالی میشدند و برای نخستین بار در تاریخ بشریّت علم و خرد و اندیشه، به صورت سازماندهی شده، برای خدمت به منفعت مادی ثروتمندان به کار گرفته شد.
– از یک سو صاحبان ثروت تجاری این گروهها را تأمین مالی مینمودند.
– و از دیگر سو اینان با تحقیق در زمینههای علمی مورد نیاز نظام بورژوازی، در خدمت کسب ثروت بیشتر و منفعت حداکثر صاحبان ثروت تجاری قرار میگرفتند.
H غیر از مخالفت با « عقل ارسطویی » ، « عقل معاش » مطرح شده نیز عاقلانه نیست چون از یک سو به « کسب ثروت » و از دیگر سو به « صرفه جویی و امساک از مصرف » ، دعوت می کند و این از غیر عقلایی ترین امور برای تعقّل حسابگر و عقل معاش مطرح شده از جانب او می باشد.
*[۱]- مقصود از عقلانی ، سازمانی است که برای به دست آوردن حداکثر سود همه چیز را بسیج نموده است.
*[۲]- که در فرهنگ غرب به سودجویی حداکثر اطلاق میشود و کسی رفتارش عاقلانه است که به دنبال حداکثرسازی سود و منفعت خود باشد.
*[۳]- که در کشتیرانی دوربرد شدیداً مورد استفاده بود.
*[۴]- بخصوص علم حساب که زمینه حسابداری را فراهم میآورد و حجم عظیم تجارت و جمعآوری سرمایهها و کاربرد آن در تجارت شدیداً به آن نیاز داشت.